نفوذیهای رژیم شاه هیئت به هیئت پای منبر مینشستند و با حرفها و سؤالهای ضدونقیض مجلس را پریشان و انقلابیون را شناسایی میکردند. هیئت بنی فاطمه (س) تهران کم از این نفوذیها نداشت.
همشهری آنلاین- سمیراباباجانپور: درهای هیئت بر روی همه باز بود. برای همین رفتوآمد عوامل ساواک در لباس مبدل در جمع مردم به یکی از ترفندهای همیشگی اعضای ساواک تبدیلشده بود. ساواک میدانست که منبریهای این هیئت چه آشکارا و چه با گوشهکنایه بر ضد شاه سخنرانی میکنند. از طرفی این هیئت موردتوجه مردم بهویژه دانشجویان و دانشگاهیان بود بنابراین نیروهای ساواک روی جلسات آن حساس بودند و ذاکرین و وعاظ هیئت را زیر نظرمی گرفتند.
مواجهه سید عباس زریباف از نوحهخوانان معروف تهران که از پایهگذاران این هیئت بود با مامورساواکی که با لباس مبدل در جمع نشسته بود بسیار شنیدنی است. فردی به نام ناصر اولیایی از عوامل رژیم شاه، در هیئت نفوذ کرده بود، روز عاشورا وسط بازار، جلوی چهارپایه با بلندگو خطاب به سید عباس زریباف از او میخواهد برای سلامتی شاه که در مسافرت بود و از قضا مریضی هم داشت دعا کند.
سید عباس از دعای شاه امتناع میکند و چند بیت شعر مذهبی میخواند و در ادامه میگوید: «به من میگویند مسلمان نیست، بابا اگر مسلمان نبود چرا توی خانه خودش سه روز روضه میخواند به نام اهلبیت؟ بابا خدا بهش پسر داد اسمش را گذاشتند علیرضا».
بعد در ادامه صحبتهای خود گریزی به گودال قتلگاه زد و با سردادن وامحمدا، واحسینا شروع به حسین حسین کرد و مردم هم با او همراهی کردند. او به این شکل خود را از فشار سازمان امنیت رهانید. آن سالها برای مقابله با اعمال محدودیتهای ساواک، اغلب اشعار مذهبی با کنایه و در لفافه سروده میشد. بااینحال نفوذیها بالاخره کار خود را و ساواک سید عباس را به هنگام مداحی روی چهارپایه دستگیر و زندانی و بعد از مدتی تبعید کردند.
حتی رژیم به خرج و مخارج هیئت نیز حساس بود. بارها از متولیان هیئت درباره هزینههایی که در برنامههای مختلف میکردند مشکوک می شد و عواملش را برای پرسوجو میفرستاد و متولیان هیئت مردمی بودن این محفل را به رخ میکشیدند میگفتند: «از روز اول آن آدمها که آمدند نشستند و دور هم جمع شدند هر کدام خرج یک شب را بر عهده گرفتند.»
بانیان هیئت انقلابی بازار
مردانی که از سادات و تجار و کسبه بازار بودند بیش از ۷۰ سال پیش هیئت بنی فاطمه (س) را برپا کردند. از آنجایی که سادات بانی هیئت بودند در نتیجه نام هیئت را بنیفاطمه انتخاب کردند. مؤسسین هیئت بنی فاطمه (س) عبارت بودند از: محمدرضا زریباف، سید حسین شاهنگیان و حاج سید حسن و حاج سید احمد زریباف، حسن لولو فرزند محمد طلافروش، هاشم نقرهچی فرزند علیاکبر نقرهفروش، اسماعیل زریباف، فرزند سید محمد چرمفروش و احمد جعفرینیا فرزند علی نقی، لوازم الکتریکی. جلسات هیئت تا ۱۳۴۵ شمسی به صورت دورهای در منازل اعضا برگزار میشد. درنهایت در ۱۳۴۸ حسینیهای در چهارراه سرچشمه خریداری و پس از انقلاب گسترش یافت.
ماجرای شمع وسط کوچه
جلسات هیئت بنی فاطمه (س) از همان روزهای خفقان رضاشاه که ممنوعیت جدی برای برپایی مراسمهای مذهبی وجود داشت پرشور و پرمخاطب برگذار میشد و تا دوران حکومت پهلوی دوم که ساواک منبر به منبر به دنبال انقلابیون بود بر قوت خود باقی بود. در خاطرات مرحوم سید حسین شاهنگیان از بانیان هیئت آمده است: «برای آنکه مردم بدانند جلسه در کدام کوچه و خانه برگزار میشود، وسط کوچهای که هیئت در آنجا قرار داشت، شمع روشن میکردیم و بر در خانه تسبیح آویزان میشد تا اینگونه مردم متوجه شوند و در جلسات حضور پیدا کنند.» هرجا نام امام حسین برده میشد و قیام کربلا روایت میشد ظالمین میفهمند که منظور آنها هستند.
یکی از اشعاری که در سال ۱۳۵۷ بهوفور از زبان مداحان هیئت بنی فاطمه (س) خوانده میشد این بود: «برگو به ظالم اسب کین بتازد، بر قدرت یک، دو روز خود ننازد، او بداند، بد نماند، حق بر باطل پیروز است».
محسن رفیقدوست، شهید سید علی اندرزگو، شهید محمد منتظری از انقلابیونی بودند که در این هیئت رفتوآمد داشتند. آیتالله مکارم شیرازی نیز جلسات بیشماری در این هیئت برگزار میکردند که اغلب با واکنش ساواک همراه بود.
نظر شما